تنهایی
گاهی
نشستن است
روبروی خود
با خودهای دیگرت
نگاه کردن
وحرف زدن با آنهاست
گاهی
تنهایی
کشتن یکی
از آنهاست
نزدیک ترین شان
به تو
به اتهام اینکه
شبیه تو نیست.
تنهایی گاهی
کشتن یک
دیگریست.
گلها را
دوست داشت
پروانه ها را
دوست داشت
پروانه ها را
روی گلها
دوست داشت
قلبش را
لای کتابی
خشک کرده بود.
وقتی می آیی
تنهایی ات را
هم بیاور
این طوری
حوصله ی مان هم
سر نمی رود
می گذاریم
کنار تنهایی من
آنها حرف می زنند
وما گوش می کنیم.