ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح
ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح

شعر



درها 

بازوبسته

می شوند

فرقی نمی کند

به کجا!

کمی 

ازتنهایی

هم

رفتن 

و آمدن

است.

شعر



پا

شبیه راه

چشم

شبیه رنگ

وگوش 

شبیه صدا 

شده بود

برای 

به خاطر آوردن تو

می نوشت

ورویای تو

که هنوز

پنجره را

روشن می کرد.