می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح
می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح
گلها را
دوست داشت
پروانه ها را
دوست داشت
پروانه ها را
روی گلها
دوست داشت
قلبش را
لای کتابی
خشک کرده بود.
وقتی می آیی
تنهایی ات را
هم بیاور
این طوری
حوصله ی مان هم
سر نمی رود
می گذاریم
کنار تنهایی من
آنها حرف می زنند
وما گوش می کنیم.
رویاهایم
به سفر رفته اند
با چمدانی از نور
آن ها
باز خواهند
گشت
از شهری
که هرگز
آفتابی
ندیده است.
هربار
که از این پنجره
نگاه می کنم
پیرتر می شوم
گاهی
تمام زندگی
به یک پنجره
بند می شود.
دوست داشتن
کتاب نیست
که
بخوانی
از جایی که
رها
کرده ای.