ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح
ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح

شعر


یک روز 

 دلتنگی

در هیچ اتاقی 

جا نخواهد شد

همین طور

 پرواز پرنده 

 درخاکستری های نقاشی

این رویا نیز 

ازنبودن تو

سیر خواهدشد.


شعر


دراصل

ما به هیچ کجا 

نرفته ایم

ما در کلمه ها بودیم

حرف ها زده شده است

وآنها رفته اند؛

ما دیگر 

برنگشته ایم.


شعر


تنهایی 

صدای لیوانی ست

که می افتد

 برگشتن

ونگاه کردنت ...

شیشه ای شکسته

از شراب و یا؛

آنی

که دهان واژه هایت

راخونی کرده است.

شعر


تنهایی

گاهی

نشستن است

روبروی خود

با خودهای دیگرت

نگاه کردن 

وحرف زدن با آنهاست

 گاهی

تنهایی

کشتن یکی

از آنهاست

نزدیک ترین شان

به تو

به اتهام اینکه

شبیه تو نیست.

تنهایی گاهی

کشتن یک

دیگریست.