ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح
ریچار

ریچار

می نویسم یک خط ، دو خط ، زنگ زنگ تفریح

شعر


با نگاهی که دزدیدی

ناگفته های تو 

لو رفت

چشم های تو 

دست گیر شد

حالا شبیه من شده ای

چه قدر

می ترسی

ازچیزی

که پنهان

می کنی.

شعر

دوباره

پر می شود 

آن جای خالی

مثل زخم که 

پوست می گیرد

از بیرون

ودرد که پا پس می کشد

به درون

وتوکه خالی می شوی

درآن جای خالی .

شعر

به دیواری 

فکر کن که ایستاده است

بین ما

به خودت که

پشت به آن می خوابی

وبه انعکاس صدایی

که گیر کرده است

درآن

به من فکر کن

که دفن شده ام

دراین دیوار

وبه آواری که

فردا فرو می ریزد

از آن.

شعر


جور دیگریست

زیبایی تو

درآینه

وقتی که می خندی

فرار لب ها

وایستادن چشم هات

با وقتی که

دراز می کشی روی تخت 

زیبایی تو

 جا عوض 

می کند مدام.


شعر

دیدن تورا همیشه

دوست دارم

بیشتر، وقتی که 

دوستم نداری

کودکی می شوم

می خواهم بنشینم

به تماشای تو 

مثل وقتی که 

در دستهای مادر

می نشستم

به تماشای آدم ها.